زن و مرد با هم متفاوتند ، نه بهتر و نه بدتر
بلكه متفاوت ....
آنچه ما
انسانها را از یکدیگر جدا میکند تفاوتهایمان نیست،
بلکه کوتاهی
ما در تشخیص، پذیرش، و ستایش این تفاوتها است.
دو نفر كه عاشقاند و عشق آنها را به وحدتی
عاطفی رسانده است ، واجب نیست كه هر دو صدای كبک، درخت نارون، حجاب، قله برفی، علم، كوه، رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند .
اگر چنین حالتی پیش بیاید ، باید گفت كه یا
عاشق زائد است یا معشوق و یكی كافی است .
عشق ، از خودخواهیها و خودپرستیها گذشتن
است اما ، این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست .
من از عشق زمینی حرف میزنم كه ارزش آن در
«حضور» است نه در محو و نابود شدن یكی در دیگری .
اگر زاویه دیدمان نسبت به چیزی یكی نیست ،
بگذار یكی نباشد .
بگذار در عین وحدت مستقل باشیم .
بخواه كه در عین یكی بودن ، یكی نباشیم .
بخواه كه همدیگر را كامل كنیم نه ناپدید.
/ نادر ابراهیمی
آدمها اساساً با یکدیگر متفاوتند. آنها
چیزهای مختلفی میخواهند و انگیزهها، هدفها، ارزشها، نیازها، قابلیتها، هوسها
و درخواستهای متفاوتی دارند. همچنین اعتقادات، تفکر، شناخت، درک و باورهایشان متفاوت
است. و البته نحوه عمل و ابراز هیجاناتشان نیز که بر آمده از خواستهها و اعتقاداتشان
میباشد، به شدّت با یکدیگر اختلاف دارد.
دیدن این اختلافات کار مشکلی نیست. و دقیقاً
همین اختلاف و تنوع در رفتار و نگرش است که در همه ما یک واکنش مشترک را برمیانگیزد:
با دیدن افراد دیگری که در پیرامونمان هستند و با ما تفاوت دارند چنین نتیجهگیری میکنیم
که این تفاوت رفتار دیگران را عیب و نقص قلمداد کنیم. و وظیفه ما، حداقل در مورد نزدیکانمان،
به نظر میرسد که تصحیح این عیب و نقص باشد. بنابراین، پروژه اصلی ما این خواهد شد
که تمام نزدیکانمان را شکل خودمان بکنیم.
خوشبختانه، انجام این پروژه امکانپذیر نیست.
تلاش برای قالببندی دیگران به شکلی که ما میخواهیم، قبل از شروع به شکست میانجامد.
مردم نمیتوانند تغییر شکل دهند، فرقی نمیکند که خواست ما برای تغییر آنها به چه
اندازه و به چه طریق باشد. شکل و قالب هرکس، ذاتی، عمیق و تغییرناپذیر است. از مار
بخواهید که خودش را ببلعد. درخواست از یک نفر که شکل و قالبش را تغییر دهد- یعنی به
طرز دیگری فکر کند و چیزهای دیگری بخواهد- درخواستی غیرقابل اجراست زیرا برای تغییر
طرز فکر و خواستهها، چیزی که مورد نیاز است طرز فکر و خواستههاست. بنابراین شکل و
قالب فرد، خود به خود نمیتواند تغییر یابد.
البته برخی تغییرات امکانپذیر است امّا در
واقع تغییر شکلدادن همان شکل و قالب اصلی است. اگر دندانهای شیر را بکشید، آنچه به
دست میآورید یک شیر بیدندان است نه یک گربه خانگی. تلاشهای ما برای تغییردادن همسر،
دوست یا دیگران ممکن است با موفقیت همراه باشد امّا حاصل کار، یک تغییر شکل ظاهری و
سطحی است نه یک تبدیل واقعی.
خلاصه آن که تفاوتها را به صورت عیب و نقص ندیدن، به مقدار زیادی کار
نیاز دارد که هر فرد باید بر روی خود انجام دهد.
لطفاً مرا درک کن
اگر آنچه را که تو میخواهی نمیخواهم، لطفاً
سعی نکن به من بگویی که آنچه که من میخواهم اشتباه است. یا اگر من اعتقادی متفاوت
با اعتقاد تو دارم، حداقل پیش از آن که دیدگاه مرا تصحیح کنی کمی درنگ کن. یا اگر هیجانات
من کمتر یا بیشتر از توست، سعی نکن از من بخواهی که احساس قویتر یا ضعیفتری داشته
باشم. من حداقل الان از تو نمیخواهم که مرا درک کنی. این کار وقتی امکانپذیر است
که از تلاش برای تغییردادن من به شکل یک نسخه دیگر از خودت دست برداری.
من ممکن است همسر، فرزند، دوست یا همکار تو
باشم. اگر اجازه دهی که من خواستهها، هیجانات، اعتقادات و باورهای خودم را داشته باشم،
آنگاه ممکن است یک روز در آینده متوجه شوی که من در اشتباه نبودهام. بنابراین نخستین
گام در درک من این است که مرا به حال خود بگذاری.
منظورم این نیست که به روش من اعتقاد پیدا
کنی بلکه میخواهم دیگر سرکشیهای من ناراحت و آزردهات نکند. و در تلاش برای درک من،
برای تفاوتهای من با خودت ارزش قائل شو و نه تنها به دنبال تغییر من نباش بلکه آن
تفاوتها را حفظ کن و حتی آنها را پرورش بده.
« بخشی از کتاب «لطفاً مرا درک کن» نوشته دیوید کِرسی
در سال 1998 »