كيم من؟ سرگذشت تلخ و بي آغاز و انجامی...
كيم من؟ سرگذشت تلخ و بي آغاز و انجامي
پريشاني بشهر بيكران عشق ، گمنامي
براه زندگي سرگشته اي ، آشفته ساماني
ز خود بيگانه اي ، ننهاده در راه طلب گامي
برنگ گونه گون چرخ كجرو باخته رنگي
بدام آسمان فتنه جو افتاده در دامي
بشهر شب نجسته راه صبح آرزو هرگز
سيه روزي ، ز ره وامانده اي ، برگشته ايامي
ز پا افتاده اي ، مستي ، بمستي رفته از دستي
خراب عافيت سوزي ، حريف دردي آشامي
بشهر آرزوها در هواي لعل شيريني
ربوده بوسه هاي تلخ ، هر شب از لب جامي
غروب سرد پائيزي ، غم افزايي ، غم انگيزي
نشان از آفتاب واپسيني بر لب بامي
حديث سرگذشت تلخ از خاطر فراموشي
"نيازي" بر لب دور از لب لعل دلآرامی
+ نوشته شده در شنبه دهم تیر ۱۳۹۱ ساعت 21:3 توسط مهـــدی
|