دکتر بیژن سمندر از شاعران ، هنرمندان و ترانه سرایان معاصر ایرانی ست و به خاطر سرودن شعر با گویش شیرازی مشهور است. وی در سال 1320 خورشیدی در شیراز متولد شد ، تحصیلات خود را تا گرفتن لیسانس در آن شهر گذراند ، سپس بمنظور ادامه تحصیل در رشته مهندسی به کشور آمریکا رفت و در حال حاضر در شهر لوس آنجلس سکونت دارد. از سال 1351 تا 1355 خورشیدی سردبیر مجله هنر  و مردم و مدتی سردبیر رادیو ایران بود.

فعالیت های ادبی و هنری این شاعر هنرمند باذوق در کشور آمریکا بسیار چشمگیر و قابل توجه است. در خوشنویسی و اجرای موسیقی نیز مهارت کامل دارد و ترانه های زیادی برای خوانندگان ایرانی سروده و اجرا شده است. علاوه بر اینها چندین اثر ادبی و هنری نیز منتشر کرده است. اشعاری از ایشان به پیشگاه دوستان ارجمند ارمغان می شود.

 

*****

 

بگو که گل نفرستد کسی به خانه من / که عطر یاد تو پر کرده آشیانه من

تو چلچلراغ سعادت افروز بخت منی / به جای ماه ، تو پرتو فشان به خانه من

شبی به تاک تن تشنه ام بپیچ که صبح / بهشت بشکفد از جان هر جوانه من

به بال باد سپردم ترانه تا که مگر / رسد به گوش تو گلبانگ عاشقانه من

ز برگ و بار تنت ذوق زندگی خیزد / بیا و بال و پر افشان دمی به لانه من

به شوق روی تو من زنده ام ، خدا داند / برای زیستن اینک تویی بهانه من

چه آتشی تو خدا را ، که شعله غمت / به باد داده شکیب سمندارانه من

 

= = = = = == =

 

بیا تا لیلی و مجنون شویم ، افسانه اش با من

بیا با من به شهر عشق رو کن ، خانه اش با من

بیا تا سر به روی شانه هم راز دل گوییم

اگر مویت چه روزم شد پریشان ، شانه اش با من

مگو دیوانه کو ، زنجیر گیسو را تو افشان کن

دل دیوانه ی دیوانه ی دیوانه اش با من

در میخانه چشمت ، به گلگشت نگه بگشا

خرابم کن خراب ، آبادی ویرانه اش با من

در این دنیای وانفسای حسرت زای بی فردا

خدایا عاشقان را غم مده ، شکرانه اش با من

 

= = = = = == =

 

زعشق است آنچه آهنگ و ترانه ست

دو ،رِ، می، فا،سل، لا، سی، دو بهانست

صدای عشق می پیچد به هر ساز

اگر بینی که سرشار از ترانه ست

اگر دل میزند در گام عشق است

که این آهنگ زیبا جاودانه ست

کلید و حامل و چنگ و دولا چنگ

کلید راز و رمزی محرمانه ست

سکوت و نقطه و میزان و برگشت

حروف نامه های عاشقانه ست

نهان در پرده ی بیداد و عشاق

صدای پاک اشک دانه دانه ست

سه گاه و چهارگاه از نغمه هر گاه

پر از شور است ، عشقی در میانه ست

هنوز این عالم رویایی عشق

پر از آهنگ گنگ بی نشانه ست

هراز آهنگ ننوشته ست در دل

که در هر پرده اش صدها فسانه ست

به هر گامی که رقصد چنگ بر چنگ

هزاران خاطرات بیکرانه ست

خوش آن تار دلی کز عشق لرزد

که دل زیباترین ساز زمانه ست

چه ترسانی مرا از آتش عشق؟

"سمندر" را در آتش آشیانه ست!