داد ازین شب ها /مشتاق اصفهانی
شبي گريم ، شبي نالم ز هجرت ، داد از اين شب ها
به شب هاي غمت درمانده ام ، فرياد از اين شب ها
بود گر هر شبم زين سان بروز هجري آبستن
مرا بس روزهاي تيره خواهد زاد ازين شب ها
بسم روز از غمت شب شد ، بسم شب روز و من بي تو
بسر بردم غمين زان روزها ، ناشاد از اين شب ها
چنين كز دوريت هر شب در آب و آتشم دانم
كه خاك هستيم آخر رود بر باد از اين شب ها
به اشك و آه چندم شمع سان هر شب سحر گردد
نسيم مرگ كو تا سازدم آزاد از اين شب ها؟
+ نوشته شده در دوشنبه نهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 2:23 توسط مهـــدی
|