شب وصل / فیض دکنی
فلک زین کجروی هایت نمی گویم که برگردی
شب وصل است خواهم اندکی آهسته تر گردی
ز مهتاب رخش ویرانه ی من روشن است امشب
اگر وقت طلوعت آید ای خورشید ، برگردی
پس از عمریست امشب کوکب اقبال من طالع
تو را ای شب نمی خواهم به وقت خود سحر گردی
عجب نبود که جز روز قیامت پرده بگشایی
که ای صبح سعادت از شب من با خبر گردی
تو ای اختر شناس امشب توانی گفت گردون را
که بهر خاطرم برعکس شب های دگر گردی
مها امشب به جانان درد دل دارم میا بیرون
که می ترسم خدنگ آه (فیضی) را سپر گردی
+ نوشته شده در دوشنبه نهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 17:48 توسط مهـــدی
|