دلم بیاد تو هر دم بهانه می گیرد

بهانه در طلبت کودکانه می گیرد

بسان مردم از جان گذشته مردمکم

به راه سیل ز جور تو خانه می گیرد

قتیل ناوک آن ترک سست پیمانم

که درس جور ز دور زمانه می گیرد

ز بیم عشق چنان می گریزم از نگهت

که نور با همه سرعت مرا نمی گیرد

همی ز رشک به دندان گزم لب آن موقع

که بر دو زلف تو دندان شانه می گیرد

بگو به مدعی آخر بترس از آن مظلوم

که کیفر تو به آه شبانه می گیرد

شرر به خرمن هستی فتد دو گیتی را

دمی که شعله ی آهم زبانه می گیرد

ز لطف دوست (فراهانیان) مشو نومید

که او سراغ تو را محرمانه می گیرد.