در آئین عشق ورزیدن / برگرفته از کتاب قابوس نامه نوشته عنصرالمعالی


بدان ای پسر که تا کسی لطیف طبع نبود عاشق نشود از آنک عشق از لطافت طبع برخیزد... خویشتن را نگه دار و از عاشقی پرهیز کن که خردمندان از عاشقی پرهیز توانند کردن ؛ از آنکه ممکن نگردد که به یک دیدار کسی بر کسی عاشق شود؛

نخست چشم بیند، آنگاه دل بپسندد و چون دل را پسند اوفتاد و طبع بدو مایل گشت ، آنگاه دل متقاضی دیدار دوم باشد. اگر تو شهوت خویش را در امر دل کنی و دل را متابع شهوت گردانی باز تدبیر آن کنی که یک بار دیگر او را بنگری . چون دیدار دو بار شود میل طبع نیز بدو مضاعف شود و هوای دل غالب تر گردد، پس قصد دیدار سیم کنی چون بار سیم دیدی و در حدیث آمدی و سخن گفتی و جواب شنیدی ؛ خر رفت و رسن برد! (حاکی از کاری که شده و چاره آن نمی توان کرد)

پس از آن ، اگر خواهی که خویشتن را نگاه داری نتوانی که کار از دست تو گذشته باشد.


در باب دوستی - برگرفته از کتاب قابوس نامه نوشته عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر



بدان ای پسر که مردمان تا زنده باشند ناگزیر باشند از دوستان که مرد اگر بی برادر باشد به که بی دوست ازان که حکیمی را پرسیدند که « دوست بهتر یا بردار؟» گفت:« برادرهم دوست به»

ولکن چون دوستِ نو گیری پشت با دوستان مکن. دوستِ نو همی طلب و دوستِ کهن را بر جای همی دار تا همیشه بسیار دوست باشی که گفته اند: « دوست نیک گنجی است بزرگ »

و دوستان قَدح را از جمله ندیمان شمار نه از جمله دوستان که ایشان دوستان دم و قدح باشند نه دوستان غم و فرح. و بنگر میان نیکان و بدان و با هر گروه دوستی کن ، با نیکان به دل دوست باش و با بدان به زبان دوستی نمای تا دوستی هر دو گروه تو را حاصل گردد. و نه همه حاجتی به نیکان افتد وقتی باشد که به دوستیِ بدان حاجت آید به ضرورت که از دوستِ نیک مقصود بر نیاید اگر چه راه بردنِ تو نزدیک بدان به نزدیکِ نیکان تو را کاستی درآید (بدین مفهوم است که چون تو با بدان ارتباط پیدا کنی در میان نیکان قدر تو کم شود)

اما با بیخردان هرگز دوستی مکن  که دوست بی خرد از دشمن بخرد بتر بود که دوست بی خرد با دوست از بدی آن کند که صد دشمن ِ با خرد با دشمن نکند. و دوستی با مردم باهنر و نیک عهد و نیک محضر دار تا تو نیز بدان هنرها معروف و ستوده شوی که آن دوستانِ تو بدان معروف و ستوده باشند. و تنهایی دوست دار از همنشین بد.

و با مردم دوستی میانه دار (یعنی در حد اعتدال و میانه روی دوستی کن). بر دوستان به امید دل مبند که من دوستانِ بسیار دارم. دوست خاصّه خویش خود باش و بر اعتماد دوستان از خویشتن غافل مباش چه اگر هزار دوست باشد تورا ، از تو دوستر تو را کس نبوَد.