برد هر قصه ای را گیتی از یاد / بجز افسانه ی مهر و وفا را

هزاران زیور از یاقوت و از لعل / ندارد ارزش یک جو صفا را

-----------------------------------------------------

دم فروبند ز هر شکوه به دوران حیات

به طرب کوش زمانی که حیاتست و دمی

غم مخور کز نظر همت والای حکیم

گر همه ملک جهانست نیرزد به غمی

باید آخر به سراشیب عدم تنها رفت

خواه باشد خدمی ، خواه نباشد حشمی

نکته سنجان که به میزان فلک طعنه زنند

دل نسازند پریشان ز غم بیش و کمی