رفتی و بی تو در دل  شب ها گریستم

شب ها به یاد روی تو ، تنها گریستم

هر شب چو شمع  مجلس رندان پاکباز

یا سوختم به خلوت غم ، یا گریستم

دور از تو ای شکوفه ی گل ، در خزان عمر

چون ابر نوبهار به هر جا گریستم

لب تا نهاد ساغر می بر لب تو دوش

من سوختم ز رشک و چو مینا گریستم

شهری به ناله اند و من از خویشتن به رنج

از بسکه در فراق تو شبها گریستم

تا  آنکه دامن تو شبی آورم به دست

گاهی به دیر و گه ، به کلیسا گریستم

الفت ، چو یار، رشته ی الفت گسست و رفت

هر دم به یاد آن گل زیبا گریستم