اشعاری از مولانا رکن الدین / از شاعران نام ناآشنای قرن هشتم
بهتر از حسن در رخت چیزی است / دل من پای بسته ی آن است
در همه دهر فتنه ای گر هست / در زوایای غمزه پنهان است
با کمال تو جز کمال خدای / هر کمالی که هست نقصان است
رنج در سایه ی حمایت تو / همچو آسودگی تن آسان است
*****
جز قصه عشق هیچ منیوش / چون خوشتر از آن حکایتی نیست
گر شکر کنی بدانچه داری / از هیچ کست شکایتی نیست
*****
اگر چه یاد نمی آیدت ز من هرگز
به جان تو که زمانی نمی روی از یاد
حدیث عشق من و حسن تو جهان بگرفت
چنانکه قصّه ی شیرین و غصه ی فرهاد
*****
جز خیال رخ گل رنگ تو حاصل نشود
اشک خون گشته ی ما را چو فرو پالایی
+ نوشته شده در یکشنبه نهم تیر ۱۳۹۲ ساعت 19:27 توسط مهـــدی
|