میرزا حسین خان بختیاری متخلص به "پژمان"
از شعرای شیرین زبان معاصر است. در مورد زندگینامه شاعر شرحی که خود ایشان نگاشه اند
را درج می کنیم :
" نامم
حسین است و تخلّصم "پژمان" اصلم از بختیاری است و مولدم طهران بسال 1279
قمری قدم به عرصه وجود نهاده و در هجده سالگی زبان بشاعری گشادم. تحصیلات معموله را
در طهران انجام داده و معلومات ادبّیه را تا حدی در مدارس قدیمه فرا گرفتم و در شاعری
به مثنوی سرایی بیشتر راغبم." او دارای تعدادی کتاب منتشر شدهاست.از جمله این
کتابها میتوان کتابهای زیر اشاره کرد : دیوان اشعار ، زن بیچاره ، خاشاک ، محاکمه
شاعر ، اندرز یک مادر ، کویر اندیشه ، تاریخ پست و تلگراف در ایران ، سیه روز ، محاکمه
شاعر - وی متوفی به سال 1353 می باشد. منتخبی از اشعار این شاعر خوش ذوق را پیوست میکنیم.
***
در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد / کس جای در این خانه ویرانه ندارد
دل را به کف هر که دهم باز پس
آرد/ کس تاب نگهداری دیوانه ندارد
در بزم جهان جز دل حسرت کش مانیست/
آن شمع که میسوزد و پروانه ندارد
دل خانه عشقست خدا را به که گویم
/ کارایشی از عشق کس این خانه ندارد
گفتم مه من! از چه تو در دام
نیفتی / گفتا چه کنم دام شما دانه ندارد
در انجمن عقل فروشان ننهم پای/
دیوانه سر صحبت فرزانه ندارد
تا چند کنی قصه اسکندر و دارا
/ ده روزه عمر این همه افسانه ندارد
از شاه و گدا هر که در این میکده
ره یافت / جز خون دل خویش به پیمانه ندارد
***
آرزوی روی ماهی می کشم / حسرت
چشم سیاهی می کشم
آتشم بر خرمن هستی مزن / کز دل
پر سوز آهی می کشم
منّت شاهان نصیب من مباد / گر
کشم منّت ز ماهی می کشم
گر پناهی بایدم بردن به خلق
/ دست سوی بی پناهی می کشم
***
گرت یک ره به کام خویشتن بینم
چه خواهد شد
وگر از گلشن وصلت گلی چینم چه
خواهد شد
دمی تا افتدم بر سر ز سرو قامتت
سایه
بپای سروت ار چون سایه بنشینم
چه خواهد شد
گزیدی چون تو عمری جا درون جان
من جانان
من ار جائی در آغوش تو بگزینم
چه خواهد شد
دل و دین میبری از دست دلداران
و دین داران
حسابت با من بیدل که بی دینم
چه خواهد شد!؟