عشق و هوس / برگرفته از رمان "شکر تلخ" زنده یاد جعفر شهری
خانم باجی سماورو آب کرد و رفت نشس بر دل عزّت و گفت : عزّت جون چی جوری شد که هوس ماست مصیّب افتاد به سرت با این مَرده بازاری میرزا باقر ریختین رو هم ، حرف تون افتاده تو مردم که زنیکه شوهر داشته خجالتشم نکشیده با یه مرد غریبه شیر و شکروار بهم لولیدن ، تو که شوور بالا سرت بود و این بنده خدام که وضعش بدک نبود زندگیت اونقد بی سرو سامونی نبود.
عزت سرشو بالا آورد ، روشو کرد به خانم باجی با صدای بغض گرفته ش گفت : پدر مادرائی که به حرفا و درد دلای بچه هاشون گوش نمیدن باید همچی روزائی رو هم از بچه هاشون انتظار داشته باشن وقتی خواستن منو شوهر بدن نه اینکه با من حرف اونو یک کلمه درمیون نگذاشتن ، بلکه هر چی ام گفتم که من این شوور پیرو نمیخوام و باهاش نمیتونم زندگی بکنم خیال می کردی دارم با دیفال حرف میزنم. معلوم نبود اگه اون شوورو رو برا خودشون میخواسسن که پهلوش بخوابن چرا منو بهش دادن! اگرم بزرگتر بخودش حق میبینه مصلحت بچه شو در نظر بگیره چرا نباید این مصلحتو اول با خود بچه در میون بذارن.
از اینا گذشته شما حاجی رو دیدین و میرزا باقرم دیدین. آیا اگه خودتون جای من بودین میتونستین با یه همچی جوونی تو اطاق تنها بیفتین وجلو هوس خودتونو مهار بکنین!؟
من پر رویی میکنم خانم باجی جون ، سگ که تشنه شد فکر نجسی پاکی ظرف و ظروف صاحابشو نمیکنه و سرشو تو آب میبره. من ام بعد چن سال که تشنه محبت مونده بودم چشمه ای که سیرابم کنه جلو خودم میدیدم و نمی تونستم ازش دست بکشم.
درسته که مرد مرده و رختخواب ام رختخوابه و زنم باید عفت و حیا داشته باشه و چشمش فقط تو صورت مرد خودش باشه ، اما هیچکس ام نمیشه سراغ کرد که مرغ مرده رو از خوراک داغ بوقلمون فرق نذاره. مگه اینجور آدم کسی باشه که مغز سرشو عوض کرده باشن و مغز الاغ جاش گذاشته باشن.
خدا کنه آدم کره خر بیاد و خر از دنیا بره و از هیچ چی این عالم ام نتونه سر در بیاره. برای اینکه هر جای آدمو از چشم و گوش و دماغ و دهن و دست و پا رو که ببندن و بگن نبین و نشنف و نبود و حرف نزن و تکون نخور و راه نرو میتونه اونجور کنه ، اما جلو فهم آدمو نمیتونن بگیرن و قدغن کنن که از چیزی نباید سر در بیاری.
شما خودتون انصاف بدین آخه میشه آدم یکی رو بخواد و قسمتش نشه تا به یکی که نمیخواد شوورش بدن. بخدا اگه میکائیل و جبرئیلم بودن میتونسسن اینکارو بکنن ، شما رو به خدا هرگز شده یه شغال گشنه مرغ لاری چاقی بی زحمت گیرش بیفته و بتونه از اون چش بپوشه ، یا یک گربه رو سراغ داری که دسش به ماهی آی قشنگ قرمز تو حوض برسه و بخاطر صاحبش اونا رو بحال خودشون بذاره ...