یک لحظه دیدن رخ جانانم آرزوست...
یک لحظه دیدن رخ جانانم آرزوست/ یکدم وصال آن مه خوبانم آرزوست
در خلوتی چنان، که نگنجد کسی در آن / یکبار خلوت خوش جانانم آرزوست
من رفته از میانه و او در کنار من / با آن نگار عیش بدینسانم آرزوست
جانا، ز آرزوی تو جانم به لب رسید / بنمای رخ، که قوت دل و جانم آرزوست
گربوسهای از آن لب شیرین طلب کنم/ طیره مشو، که چشمهی حیوانم آرزوست
یک بار بوسهای ز لب تو ربودهام/ یک بار دیگر آن شکرستانم آرزوست
ور لحظهای به کوی تو ناگاه بگذرم / عیبم مکن، که روضهی رضوانم آرزوست
وز روی آن که رونق خوبان ز روی توست / دایم نظارهی رخ خوبانم آرزوست
بر بوی آن که بوی تو دارد نسیم گل / پیوسته بوی باغ و گلستانم آرزوست
سودای تو خوش است و وصال تو خوشتر است / خوشتر ازین وآن چه بود؟ آنم آرزوست
ایمان و کفر من همه رخسار و زلف توست / در بند کفر مانده و ایمانم آرزوست
درد دل عراقی و درمان من تویی / از درد بس ملولم و درمانم آرزوست