عصبانیت نمودار نقصان و ضعف آدمی ست. سزا نیست در جدل و مباحثه و مناقشات خشم بر تو چیره گردد. اگر مغلوب خشم شدی بدان که ضعیفی بیش نیستی.

چون خشمگین شدی مترصد مباش که به خشمت خصومتی رتق و فتق شود بلکه چه بسا بدی فراوان از خشم تو زائیده گردد. چنانچه روزگاری میان تو و نادانی بحثی درافتاد اگر چه در سخن درشتی کرد و بدت گفت بکوش که توسن نفس از کفت رها نگردد و تندی مکنی که اگر تندی کردی بین تو و طرف بحثت فرقی نتوان قائل شد که اگر او به سفاهت درشتی کرد و خود را "بی عقل" نمایاند تو هم با تندی که کردی بی عقلی کردی.

سعی بلیغ کن که یا آرام باشی و به افزار منطق و برهان ،  پوزه بی خردی وی کوبیده گردانی و یا آنکه اگر رمق مجادله در تن و جانت نبود ، صلح اول بهتر از دعوای آخر ، سکوت اختیار گردان که همانا بهترین پاسخ برای بهره بردگان از جهل ساده و جهل مرکب باشد. دوستانی برگزین که از سلک خردمندان و سلسله جهل ستیزان ذی شعور باشند نه از دسته سفلگان کژاندیش در قید خرافه محصور تا بدین نمط ، دو روز عمرت را آرام و بدور از پریشان احوالی گذرانده باشی.

پذیرنده باش که جهل و خرد در یک اقلیم نمی گنجند. از اینرو تدبیر بود که چون در برابر جاهلی خردباخته قرار گرفتی ، خردفروشی نکنی که جاهلان را با خردمندان آب در یک جو نرود. بهتر همان که تجاهل (خود را به نادانی زدن) به خرج دهی و پا پیش ننهی و نقد آرام روان را به نسیه پیروزی در مباحثه ندهی ، اینگونه بسا اوقات که هم از بند تشویش ذهن آزاد گردی و هم خاطر معطر و معنبر معشوقه پرست را از اینکه دوستی نازنین از دایره دوستانش در مصاف با جاهل به "حربه ضد نزاع سکوت" پیروزمندانه بر او فائق آمده است خشنود گردانی

زنهار! تنها چیزی که به عدالت بین همگان تقسیم شده "عقل " است چون حتی نادان را هم که بینی قوه تعقل خود را قابل اعتناتر و قابل اعتبارتر از دیگران می پندارد پس بیهوده در پی آن مباش که به نادان اندیشیدن بیاموزی که عمر شریف در این راه تباه گردانی.