رو سر بنه به بالین ... غزل از مولوی - صدای استاد شجریان
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن / ترک من خراب شب گرد مبتلا کن
ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها / خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن
از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی / بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن
ماییم و آب دیده در کنج غم خزیده / بر آب دیده ما صد جای آسیا کن
خیره کشی است ما را دارد دلی چو خارا / بکشد کسش نگوید تدبیر خونبها کن
بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد / ای زردروی عاشق تو صبر کن وفا کن
دردی است غیر مردن آن را دوا نباشد / پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن
در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم / با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن
گر اژدهاست بر ره عشقی است چون زمرد / از برق این زمرد هی دفع اژدها کن
بس کن که بیخودم من ور تو هنرفزایی / تاریخ بوعلی گو تنبیه بوالعلا کن
+ نوشته شده در جمعه بیست و ششم تیر ۱۳۹۴ ساعت 13:51 توسط مهـــدی
|
