گفتمش: کشتی مرا بر گردنت خون من است

گفت: از جان بگذرد آنکس که مفتون من است

گفتمش: با بوسه ای کردی مرا بیخود ز خود

گف: این خصایت لبهای میگون من است

گفتمش: عشق تو عالمگیر کرد افسانه ام

گفت: این افسانه سازیها از افسون من است

گفتمش: من واله و شیدا و مجنون توام

گفت: شهری واله و شیدا و مجنون من است

گفتم: ای گل رسم و قانون نکویان چیست؟ گفت:

بیوفائی رسم من، بیداد، قانون من است.

گفتمش: چون طبع من قد تو موزون است، گفت:

طبع موزون تو هم از قد موزون من است