اشتیاق

مزن میان سفیهان سخن ز حق جانا
به چشم اهل زمانه، تو خار می آیی
رباب و چنگ و دف و نی، به کار کن مطرب
میان اینهمه سودا به کار می آیی!
شکفتنت چه خوشست ای نهال آزادی
به لطف ایزد دانا به بار می آیی!
*********
شراب و رقص تو زیبا به جان خوش دارم
به التیام ألم گو، که یار! می آیی!
دو چشم من ز فراقت قشنگ نمی بیند
بگو بر من تنهای زار می آیی!؟
بدون عینکم هر گه نظر به تو دوزم
به چشمم ای بت رعنا چهار می آیی!
+ نوشته شده در پنجشنبه بیستم فروردین ۱۳۹۴ ساعت 10:17 توسط مهـــدی
|