مزن میان سفیهان سخن ز حق جانا

به چشم اهل زمانه، تو خار می آیی

رباب و چنگ و دف و نی، به کار کن مطرب

میان اینهمه سودا به کار می آیی!

شکفتنت چه خوشست ای نهال آزادی

به لطف ایزد دانا به بار می آیی!

*********

شراب و رقص تو زیبا به جان خوش دارم

به التیام ألم گو، که یار! می آیی!

دو چشم من ز فراقت قشنگ نمی بیند

بگو بر من تنهای زار می آیی!؟

بدون عینکم هر گه نظر به تو دوزم

به چشمم ای بت رعنا چهار می آیی!