پرده ی پندار
موج های سرخ می رفتند بالا روی پرده؛
بچه گربه جست می زد سوی پرده.
جام های می تهی بودند از بزم شبانه
لیک لبریز از ترانه،
توله ام، با چشم های تابناکش
من نمی دانم چه ها می دید در رخسار آتش.
ابر های سرخ و آبی؟
روزهای آفتابی؟
چون دل من،
پنجه نرم نگار خوشگل من
بسته می شد، باز می شد.
جان من لرزنده از ماهور و از شهناز می شد.
چشم هایم می شدند از گرمی پندار سنگین،
پلک ها از خواب خوش می آمدند آهسته پایین.
با پَرِ موزیک، جان می رفت بیرون
در بهشتی پاک و موزون :
ای زمین، بدرود با تو!
ای زمین، بدرود با تو!
سوی یک زیبایی نو!
سوی پرتو
دور از تاریکی و شب،
دور از بیماری و تب
دور از نیرنگ هستی،
رنج پستی،
تیره روزی،
کشمکش، دیوانگی، بی خانمانی، خانه سوزی
چشمها را باز کردم، آه ... دیدم :
یار رفته،
تار رفته،
آنهمه آهنگ خوش از پرده پندار رفته
بر درخت آرزوی کهنه من خورده تیشه
پشت شیشه،
باز برف سیم پیکر، شاخه ها را بار می زد،
باز باد مست خود را بر در و دیوار می زد،
در رگ من نبض حسرت تار می زد....
زندگینامه :
دکتر مجدالدین میرفخرایی، متخلص به گلچین گیلانی، (۱۱ دی ۱۲۸۸ در رشت - ۲۹ آذر ۱۳۵۱ در لندن) از سرایندگان شعر نو به فارسی است.
پدرش، سید مهدی میرفخرایی زادهٔ تفرش و مدتی فرماندار قم و سبزوار بود. مجدالدین تحصیلات مقدماتی را در زادگاهش و متوسطه را در تهران به پایان رسانید و در رشتهٔ فلسفه و علوم تربیتی موفق به اخذ لیسانس شد. سپس به انگلستان رفت و در رشتهٔ طب به دریافت درجهٔ دکترا نایل گردید. پس از آن در لندن اقامت گزید و دیگر به ایران نیامد. گلچین از نوجوانی به شاعری پرداخت و کمکم اشعارش مورد توجه قرار گرفت و برای اولین بار در ۱۳۰۷ ش در مجلهٔ "ارمغان" و بعدها در مجلههای "روزگار نو"، "فروغ" و مجله سخن انتشار یافت. شعر "باران" او یکی از معروفترین شعرهایی است که قسمتهایی از آن در کتابهای کودکان به چاپ رسید. او اولین شاعر نوپردازی است که شعرش به کتابهای دورهٔ ابتدائی راه یافت.
از آثارش: سه مجموعهٔ شعری ، "گلی برای تو"؛ "مهر و کین"، و "نهفته" یا "نهضت"، که در ۱۹۴۸ م در لندن به چاپ رسید؛ "دیوان" شعر.