یادگار دوست
ما را به جز غم تو مبادا به دل غمی / وین غم نمی دهیم به شادیّ عالمی
ای آرزوی گم شده بازآ که بی تو دل / خون گشت و آرزو نکند جز تو همدمی
ای غم تویی عزیز دل من که بعد از او / غیر از توام نماند امینیّ و محرمی
تو یادگار اویی و یادآور وصال / چون نیست او ، تو باش که چون جان مکرّمی
رحمت به بی کسی ّ من آورده ای مگر / کو تا برفت ترک نگفتی مرا دمی
فرصت شمر که رحم ندارد فلک ، مباز / از بهر نسیه نقد وصال مسلّمی
زخمی زدی فلک که طبیبان روزگار / بهرش نجسته اند دوایی و مرهمی
غم های روزگار رفتند و خوش دلیم / ما را به جز غم تو مبادا به دل غمی
+ نوشته شده در شنبه بیست و هفتم آبان ۱۳۹۱ ساعت 12:47 توسط مهـــدی
|