غم روی تو به عالم ندهم / عیش نستانم و این غم ندهم

گر به جان درد پیاپی دهی‌ام / به مداوای دمادم ندهم

گر مرا در حرمت راه دهند / ره به نامحرم و محرم ندهم

بخت آن کو که به صحرای طلب / آهوی چشم تو را رَم ندهم

آبی از چشم ترم ریخت به خاک / که به سر چشمه‌ی زمزم ندهم

داغی از دوست رسیدست به من / که به سرمایه‌ی مرهم ندهم

غمی از عشق به خاطر دارم / که به صد خاطر خرّم ندهم

بدنی دوش در آغوشم بود / که به صد روح مکرّم ندهم

خاتمی داد به من لعل کسی / که به انگشتری جم ندهم

تا لبم بر لب آن نوش لب است / یک دمم را به دو عالم ندهم

من فروغی نفس پاکم را / به دم عیسی مریم ندهم