درخت و تبر
درخت نعره ی تلخی زد و به خاک افتاد!
تبر به خنده درآمد از این حکایت و گفت :
ببین چگونه به خاک سیاهت افکندم؟
***
درخت گفت :
تو ما را ز پا نیفکندی
که از وجود تو مردافکنی نمی آید
ز پافتاده خویشم ، به خویشتن بنگر
که پاره ی تن من ، دستگیر و دسته توست
***
به روز رزم ننالد کسی ز دشمن گرُد
چه سازد آنکه به میدان ز پشت خنجر خورد!؟
+ نوشته شده در دوشنبه سیزدهم شهریور ۱۳۹۱ ساعت 23:10 توسط مهـــدی
|