خزان ، گلخانه را تسخیر کرده است

گل و گلبوته را تحقیر کرده است

به جای شاخه های یاس و شب بو

نهال یأس را تکثیر کرده است

گمانم باغبان را مرده پنداشت

ز بس پژمرده گل تصویر کرده است

خزان را چرخ گردون بال و پر داد

مگو کان باغبان تقصیر کرده است

چو «حق» را ، «حق خود» پنداشت در باغ

تبر را تیغ حق ، تفسیر کرده است

تبر با نسل گل زانرو درافتاد

که مفتی «لاله» را تکفیر کرده است

چنان از خواری گلها سخن گفت

که جای خار و گل تغییر کرده است

ولی غافل که آیات طراوت

خدا بر برگ گل تحریر کرده است

بهاران می رسد از راه «امید»

اگر چه اندکی تأخیر کرده است