تحقیر گل
خزان ، گلخانه را تسخیر کرده است
گل و گلبوته را تحقیر کرده است
به جای شاخه های یاس و شب بو
نهال یأس را تکثیر کرده است
گمانم باغبان را مرده پنداشت
ز بس پژمرده گل تصویر کرده است
خزان را چرخ گردون بال و پر داد
مگو کان باغبان تقصیر کرده است
چو «حق» را ، «حق خود» پنداشت در باغ
تبر را تیغ حق ، تفسیر کرده است
تبر با نسل گل زانرو درافتاد
که مفتی «لاله» را تکفیر کرده است
چنان از خواری گلها سخن گفت
که جای خار و گل تغییر کرده است
ولی غافل که آیات طراوت
خدا بر برگ گل تحریر کرده است
بهاران می رسد از راه «امید»
اگر چه اندکی تأخیر کرده است
+ نوشته شده در سه شنبه سی و یکم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 22:20 توسط مهـــدی
|