در فضیلت جوانی / طوطی نامه عمادبن محمد ثغری
چون کلاه بقا بر سر است و کسوت حیات بر تن ، میوه عشرت از گلستان جوانی برچیدن باید. جوانی را قدر باید گذاشت و حرمتش نهاد و متاع تمتع از بازارش ستاند که چون عمر به چهل و پنجاه رسد ، پس از آن دولت چه فایده کند و از آن چه بهره تواند ستاند. که حکما فرموده اند : بهار عمر و زندگانی تا چهل سال بیش نیست و موسم عیش و کامرانی تا بدین غایت بیش نه ، و هر چه از این تجاوز کند و ازین مقام بگذرد گلشنی باشد بی جوی و گلزاریست بی بوی. چنانکه گفته اند :
***
نشاط عمر باشد تا چهل سال / چهل رفته فرو ریزد پر و بال
پس پنجَه نباشد تندرستی / بصر کندی پذیرد عقل سستی
چو شصت آمد نشست آمد پدیدار / چو شد هفتاد افتاد آلت از کار
به هشتاد و نود گر در رسیدی / بسا سختی که از گیتی کشیدی
وز آنجا گر به صد منزل رسانی / بود مرگی به صورت زندگانی
بقایی نیست چون در گردش دهر / خوش آن کز زندگانی باشدش بهر
پس تدبیر آن باشد که به جوانی دولت برانی و اسب کامگاری (نیک بختی) در مضمار (میدان) سعادت بدوانی و درّ عزت بر افسر (تاج) جوانی گذاری.