من نه آنم که روم جز تو پی یار دگر

یا به غیر از تو شوم طالب دلدار دگر

غیر چشم سیهت خاطر ما را نفریفت

چشم مست دگر و نرگس بیمار دگر

نیست بیچاره تر از مرغ دل خسته ما

در خم طرّه ی زلف تو گرفتار دگر

بعد صد بار که از کوی تو رانند مرا

باز عزم سر کوی تو کنم بار دگر

هر چه آزار کنی با دل آزرده ی من

می کند بار دگر خواهش آزار دگر

از پی مصلحتی هست جفاکاری تو

ورنه حاشا که بود جز تو وفادار دگر