گر به تو افتدم نظر ، چهره به چهره  رو به رو

شرح دهم ، غم تو را ، نکته به نکته  مو به مو

از پی دیدن رخت ، همچو صبا فتاده ام

خانه به خانه در بدر ، کوچه به کوچه کو به کو

می رود از فراق تو ، خون دل از دو دیده ام

دجله به دجله یم به یم ، چشمه به چشمه جو به جو

مهر تو را دل حزین ، بافته بر قماش جان

رشته به رشته نخ به نخ ، تا به تار پو به پو

در دل خویش (طاهره) گشت و ندید جز تو را

صفحه به صفحه لابه لا ، پرده به پرده تو به تو

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

زاهدم برد به مسجد که دهد توبه ز می

توبه کردم که نفهمیده به جایی نروم!

 
به کارند خورشید و مه ، ابر و باد / که تا عمر من بگذرد بر مراد

بخندد بر این گفته هشیار مرد / چو از مرگ بیند ورا روی زرد

به زندان گرفتار دژخیم مرگ / هراسان و لرزان دل از بیم مرگ

سراید که دژخیم و زندان مراست / بگوش خرد این سخن ناسزاست

مپندار کاین پی گسسته سرای / ترا بود خواهد بسی دیرپای

دو روزی دگر مرگت آوا زند / همه ساز و برگ تو پیرا کند

تنت تیره خاک اندر آرد به بند / در آن تنگ زندان بمانی نژند

فرامش کنی عشق و امید را / همان روشنی ماه و خورشید را

سرانجام این زیستن مردنست / که بشکفتن آغاز پژمردنست.