نه از لفظ تو پیغامی ، نه از کلک تو تحریری

نه از لعل تو دشنامی ، نه از نطق تو تقریری

نه پیکی تا فرستم سوی او ای ناله امدادی

نه رحمی در دل چون آهنش ای آه تأثیری

به تنگ آمد دلم ازنام و از ننگ ای جنون شوری

نشد از عقل ، آسان مشگلم ای عشق تدبیری

رهم بس سنگلاخ ای رخش همت پای رفتاری

شبم زان تار مو تار ، ای فروغ دیده تنویری

رقیب سفله محرم درحریم یار و ما محروم

سپهرا تا بکی دون پروری زین وضع تغییری

بلب آمد ز درد بی دوا جان ، ساقیا جامی

بشد بنیاد دل زیر و زبر ، مطرب بم و زیری

پس از عمری به بالین مریض خویش می آید

نگاه آخرین است ای اجل یک لحظه تأخیری

نگاهی کن از آن چشم خدنگ انداز صید افکن

که جان دادیم ای ابرو کمان از حسرت تیری

کشیده صورت گلگونه ها تا بر گل خوبان

نکرده کلک نقاش قضا این گونه تصویری

ز عشق آن پری طلعت بشد دیوانه دل (اسرار)

از آن زلف مسلسل افکنش بر پای زنجیری