یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم / زان دو لب شیرینت صد شور برانگیزم

گر قصد جفا داری اینک من و اینک سر / ور راه وفا داری جان در قدمت ریزم

بس توبه و پرهیزم کز عشق تو باطل شد / من بعد بدان شرطم کز توبه بپرهیزم

سیم دل مسکینم در خاک درت گم شد / خاک سر هر کویی بی فایده می‌بیزم

در شهر به رسوایی دشمن به دفم برزد / تا بر دف عشق آمد تیر نظر تیزم

مجنون رخ لیلی چون قیس بنی عامر / فرهاد لب شیرین چون خسرو پرویزم

گفتی به غمم بنشین یا از سر جان برخیز / فرمان برمت جانا بنشینم و برخیزم

گر بی تو بود جنت بر کنگره ننشینم / ور با تو بود دوزخ در سلسله آویزم

با یاد تو گر سعدی در شعر نمی‌گنجد / چون دوست یگانه شد با غیر نیامیزم