گزیده ای از منظومه زهره و منوچهر و قطعه کار و کارگر
منظومه زهره و منوچهر در حدود 525 بیت است که ایرج میرزا در اواخر عمر خود سروده و موفق به اتمام آن نشده ، در این شاهکار زیبای ادبی که برداشت آزادی است از ونوس و آدونیس اثر ویلیام شکسپیر ، زهره منتهای عشق و شیفتگی و منوچهر منتهای عفّت را از خود ظاهر می سازند ، در این ابیات شاعر ، زهره را به بهترین طرزی توصیف کرده است :
*****
گفت ز من رخ ز چه برتافتی؟ / بلکه ز من خوبتری یافتی؟
دل بهوای دگری داشتی؟ / یا لب من بی نمک انگاشتی؟
بر رخم ار آخته بودی تو تیغ / به که زمن بوسه نمایی دریغ
جز تو کس از بوسه ی من سر نخورد / هیچکس این طور بمن برنخورد
از چه کنی اخم مگر من بدم؟ / بلکه ملولی که چرا آمدم؟
من که باین خوبی و رعنائی ام / دخترکی عشقی و شیدائی ام
گیر تو افتاده ام ای تازه کار / بهتر ازین گیر نیاید شکار
خوب ببین ، بد به سراپام هست؟ / هیچ کسی مثل من افتاده است؟
این سرو و سیمای فرح زای من / این فرح افزا سرو وسیمای من
این لب و این گونه و این بینیم / ببینی همچون قلم چینیم!
این سر و این سینه و این ساق من / این کف نرم ، این کفل چاق من
این گلو این گردن و این ناف من / این شکم بی شکن صاف من
راز درون دل پاچین مپرس / از صفت ناف به پائین مپرس
هست درین پرده بس آوازها / نغمه ی دیگر زند این سازها
چون بنهم پای طرب بر بساط / از در و دیوار ببارد نشاط
بر سر این سبزه برقصم چنان / کز اثر پام نماند نشان
چون ز طرب بر سر گل پا نهم / در سبکی تالی پروانه ام
گو بجهم بر سر این گل بر آن / هیچ بگلها نرسانم زیان
*****
قطعــــــه : کـــار و کــارگـــر
شنیدم کار فرمائی نظر کرد / ز روی عجب و نخوت کارگر را
روان کارگر از وی بیازرد / که بس کوتاه دانست آن نظر را
بگفت ای گنجور ، این نخوت از چیست / چو مزد رنج بخشی رنجبر را
من از آن رنجبر گشتم که دیگر / نبینم روی کبر گنجور را
تو از من زور خواهی من ز تو زر / چه منّت داشت باید یکدگر را
ز من زور و ز تو زر ؛ این به آن در / کجا باقیست جا عجب و بطر را
نه باقی دارد این دفتر نه فاضل / گهر دادی و پس دادم گهر را
به کس چون رایگان چیزی نبخشند / چه کبر است این خداوندان زر را
چرا بر یکدیگر منت گذارند / چو محتاجند مردم یکدگر را.